پریروز تولد مادربزرگم بود. برای اولین بار بعد از فوت بابابزرگم آرایش کرد. البته اونم به زور دختر عموم بود. همش می گفت که این کارا چیه و چرا اینقدر برام خرج کردین؟ ولی کاملا می شد فهمید که چقدر خوشحال شدهD":
روز دهم چالشه^-^ البته قرار بود یازدهمی باشه... اگه وقت کردم امشب یکی دیگه می نویسم که ترتیب به هم نخوره^^
پی نوشت: گاهی اوقات حس می کنم چقدر بیخوده که یه پست سرشار از ناله می ذارم و پست بعدیش یه جوری همه چیز گل و بلبله که انگار نه انگار تا چند ساعت پیش داشتم ناله می کردم._.
پی نوشت: بابای شما هم از فیلتر متنفره؟ من همه ی عکسای تولد مادربزرگمو با فیتلر های جینگول اینستا گرفتم و بابام از همشون متنفره._.
پی نوشت: داداشم اونقدر غرق لست آف آس شده که میاد بهم می گه: خدا هم کارش درسته ها! مارو با گرافیک بالایی طراحی کرده._. ...
پی نوشت: کلاس زبان فردام تعطیل شده... آخ که چقدر شاد شدم...
پی نوشت: بالاخره به آرزوتون رسیدید XD... منم +100 تایی شدم D':