گفته بودم این چالشو تموم می کنم D:
هعی گاد...
اونقدر ننوشتمش احساس می کنم کلا داستان یادم رفته و همه ی فانتزی هایی که براش داشتم از ذهنم پاک شدن"-"
مجبور شدم برم از اول بخونمش ببینم چی نوشتم"-"...
خدا رحم کنه"-"
پی نوشت: در همین تریبون از تمامی مشاهیر پارسی زبان وطنم پوزش می طلبم، انشاالله که روحتون در آرامش باشه...
پی نوشت: هوا ابریه<= هورااا... فقط همه جا پر گرد و خاکه اینقدر باد می آد"-"
پی نوشت: بابام امروز فلاکسو برده با خودش و منم مثل ماهی ای که از دریا دور افتاده دارم پر پر می شم اینجا]=... امروز تا اینجا فقط سه لیوان چایی خوردم T-T این انصافه؟T-T
پی نوشت: سورا گا آئــــویی نــو وا... ســـورا نو سِی جانای شی...