درود^-^
امروز اومدم در مورد سریالی که این اواخر تمومش کردم حرف بزنم چون چیزیه که شدیدا پیشنهاد میکنم ببینیدش!
"خانم مِیزل شگفت انگیز - The Marvelous Mrs. Maisel" یه سریال سه فصلی (روی هم 26 قسمت) هست که پخشش توی سال 2017 شروع شده. فصل چهارم هم براش تایید شده و به زودی قراره که منتشر شهD":
امتیازش 8.7 بوده و تاحالا جایزههای زیادی رو برده و برای خیلی جایزههای دیگه هم نامزد شده... در کل سریال موفقی بوده^-^ (حقشه والا)
اول نظر کلی خودم رو در موردش میگم... واقعا از دیدنش خیلی لذت بردم. از لحاظ ظاهری همه چیزش با دقت و ظرافت انتخاب شده بود. یعنی از لباس و مدل مو و دکور خونه و همه چی دیگه خلاصه... (ولی جدی لباسهاشونو خیلی دوست داشتم، بعضی وقتا استپ میکردم فقط لباساشونو نگاه میکردم"-"...) همچنین موضوع و دیالوگهاشم خیلی خوب بودن، در واقع موضوع آنچنان درگیر کنندهای نداره که هی بخواین برین قسمت بعدی، در عین حال کسالت آور هم نیست که کلا دیگه نخواین ببینینش... (البته سلیقهایه باز... ولی فکر نکنم کسایی که بدشون بیاد زیاد باشن)
ژانرش هم درام و کمدیه(":
داستان در مورد زنیه به اسم میریام میچ مِیزل که همراه شوهرش جول مِیزل، و پدر و مادرش (اِیبراهام و رز وایزمن) و دوتا بچههاش (ایثن و اَستر) زندگی میکنه. همه چی خیلی عالی پیش میره، میچ یه زن خونهدار و تقریبا پولداره، یه اتاق پر از پیراهن و کلاه و کفش داره، پدر مادرش آدم های تحصیل کرده ای هستن و شوهرش توی یه شرکت معتبر یه پست و درآمد خوب داره. جول همیشه دوست داشته کمدین باشه و کمابیش از شغلش لذت نمیبرده. برای همین شبا این زوج عاشق به کلاب های درب و داغون و کثیف نیویورک میرفتن که جول اجرا ببینه و اجرا کنه ولی خب... جول هیچوقت توی خندوندن آدما خوب نبود. همه چی تا اونجایی خوب و عالی پیش میره که یه منشی جدید به دفتر جول میاد، یه دختر به اسم پنی پن (که حقیقتا اسکله. حتی بلد نیست چجوری مداد تراش کنه:/) و چند شب بعد درست قبل سالگرد ازدواج میچ و جول، جول چمدونشو میبنده و میگه که میخواد میچ رو ترک کنه که با پنی رو هم بریزه و این حرفا:| اون شب میچ از خود بی خود میشه و از شدت ناراحتیش یه عالمه نوشیدنی میخوره و در همین حال که مسته (با همون وضع لباس خواب و اینا) راه میافته به سمت اون کلابی که جول قبلا توش اجرا داشت (گس لایت) و همینجوری میره بالای سن و شروع میکنه در مورد زندگی به فنا رفتنش حرف میزنه. و حقیقتا سالن منفجر میشه! اونجاست که یکی از کارمند های گس لایت به اسم سوزی مایرسن میفهمه که میچ استعداد فوق العاده ای توی استندآپ کمدی داره. اینطوری میشه که میچ تصمیم میگیره بدون حضور یه مرد توی زندگیش خودش روی پای خودش وایسته و بره سراغ استعدادش و سوزی هم به عنوان مدیر برنامه توی این راه کمکش میکنه...
اولا، نکتهای که خیلی توجه منو به خودش جلب کرد توجه عمیق به استقلال زنان و نادیده گرفته شدن حقوقشون توی جامعه بود. درسته که سریال توی دههی شصت میلادی اتفاق میافته ولی هنوزم که هنوزه بعد از گذر این همه سال هنوز هم اون تفکرات زنگ زده و پوسیده توی جامعه وجود داره... (حالا من که تاحالا آمریکا نبودم:/ ولی توی ایران خودمون که ماشالا وضع خیلی خرابه)
جول، شوهر میچ، کسی بود که ترکش کرد، به همین سادگی. یه شب اومد چمدونش رو بست و گفت "اوه ما سالهاست که ازدواج کردیم و دوتا بچه داریم و خب به درک من میخوام برم با منشی اسکلم زندگی کنم و تورو برای همیشه ترک کنم" و بعدشم رفت، بدون این که میچ واقعا کار اشتباهی انجام داده باشه. در واقع این وسط مقصر یه مرده که نتونسته پای تعهدش وایسته، ولی در نهایت کسی اونقدرا به این خیانتش گیر نمیده و بیشتر از میچ انتظار میره که بره شوهرشو برگردونه:|
پدر و مادر میچ، افراد تحصیل کردهای بودن. پدرش استاد ریاضیات دانشگاه کلمبیا بود و مادرش توی فرانسته هنر خونده بود. در واقع این دونفر از اون آدمایی هستن که یه اتاق پر از کتاب دارن و اوقات بیکاریشون رو صرف مطالعه میکنن. اما همین افراد تحصیل کرده هم اونقدر فکرشون باز نبود که حداقل از دختر خودشون طرفداری کنن! مخصوصا رز (مادرش) مدام به میچ میگفت که "چی براش کم گذاشتی که ترکت کرد؟" "میریام برو لباس مورد علاقهی جول رو بپوش و برش گردون!"... حتی توی تمام دورهمیها و مهمونیهای بعد این اتفاق هم رز مدام از میچ میخواست که لباس های بازتری بپوشه تا بتونه حداقل توجه یه مرد دیگه رو جلب کنه و خلاصه مجرد نمونه دیگه:/...
یعنی مستقل بودن یه زن، طلاق گرفتنش، و یا حتی التماس نکردن به شوهری که ترکش کرده اونقدر چیز عجیبی بود که توی ذهن آدمای تحصیل کرده هم نمیگنجید...
-ولی والدین من از اون دسته آدمایی هستن که از تغییر خوششون نمیاد. وقتی شوهرم منو ترک کرد پدرم گفت «برو برش گردون» انگار من اتفاقی در طویله رو باز گذاشتم و بسی گاوه فرار کرده و اینا همش تقصیر منه!