این داستان: مامان و پی اس فور.
*داداشم پی اس فور رو روشن میکنه*
*خشتک دران به سمت من میاد*
داداشم: آبــــجی!!! بیا اینو ببین!!! آرامش بخش ترین بازی سال شده!...
*با شور و شعف به سمتش میرم و از دیدن بازی به وجد میام*
*اونقدر بازی خوبیه که به مامانم نشونش میدم*
مامانم: این بازیه؟
داداشم: آره.
مامانم: پس چرا شبیه کارتونه؟ چرا اینقدر صورتیه؟ چرا همه جا پر شنه؟ چرا این یارو نارنجی پوشیده؟ چرا شخصیتش دختره؟ این کوهه چیه؟ این آفتابه؟ ینی صبحه؟ یا بعد از ظهره؟ چرا شخصیت دیگه ای نداره؟ این سنگا چی ان؟ چرا این قرمزه پرواز میکنه؟ چرا اینجا دایره رو میزنی پرواز نمیکنه؟ وایسا ببینم اصن چرا پرواز میکنه؟ مگه آدم نیست؟ چرا باد میاد؟ چرا سر میخوره؟... etc
من و داداشم: مامان... این بازی رو همین الان شروع کردیم...
پی نوشت: اسم بازی Journey هست.
انحصاری پی اس فوره، برای همون اگه پی اس فور دارین حتما حتما بازی کنین چون خیلی قشنگ و آئستیکه... به شخصه عاشقشم...
حتما یه سرچی بزنین عکساشو ببینین(=
هشدار: با مامانتون بازی نکنین^^
پی نوشت: عکساش اینقدر قشنگه که نمیدونم کدومو بذارم "-"