بالاخره این طلسم شکست و من به پایان هرزصد رسیدم XDD تبریک عرض کنید^^

اهم... انیمه ای که برای روز آخر چالش هلن میخوام در موردش حرف بزنم، "آسمان آبی او - Her blue sky" هست. محصول سال 2020 به کارگردانی تتسویوگی ناگای هست. ناگفته نمونه که نویسنده ی این انیمه، ماری اوکاداست! 

ببینید این یه شاهکاره... وقتی میگم ماری اوکادا... ینی رسما برید خشتک بدرید خب؟ به اندازه ی ماکوتو بهش ایمان آوردم... باور کنین... خیلی دوسش دارم و در این مرحله فقط یه اشاره ی ریز میکنم که ماکیا و سرود قلب و A whisker away هم از آثار ماری اوکادا هستن. حتی خادم سیاه هم از آثارشه... حالا هرجور میخواین در موردش فکر کنین...

بذارین اولش از گرافیکش بگم، خب گرافیک معمولی ای داشت ولی منو به شدت یاد دارلینگ در فرنکس مینداخت. حتی شخصیتاشونم یه جورایی شبیه بودن. مثلا آکانه شبیه کوکورو بود، آئویی به شدت شبیه ایچیگو بود (هرچند که منو یاد میونا از نسیمی از فردا هم مینداخت^^) و شینو هم کمی تا حدودی شبیه زورومه بود D=...

 

آئویی آیویی دختریه که با خواهرش، آکانه آیویی زندگی میکنه. آکانه و دوستاش در واقع یه بند مدرسه ای بودن که میخواستن بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان به توکیو برن و موزیسین بشن. ولی وقتی آئویی یه بچه ی کوچیک بوده و آکانه هم سال سوم دبیرستان بوده، طی یه حادثه، پدر و مادرشون توی یه تصادف میمیرن. و آکانه برای مراقبت از خواهرش، مجبور میشه دور یه سری از رویا ها و اهدافشو خط بکشه و برای همون نمیتونه به توکیو بره. سر همین موضوع بقیه ی بچه ها از جمله شینوسکی کانومورا روحیه شونو از دست میدن و خلاصه هرکی میره پی زندگی خودش. 13 سال بعد، آئویی یه دختر دبیرستانی شده و در تمام این مدت با گیتار برقی بیس میزده و توی این کار پیشرفت خوبی داشته. آئویی اصلا نمیخواسته بره دانشگاه و فقط میخواسته به توکیو بره و با همین گیتارش یه کاری برای خودش جور کنه تا  سر بار خواهرش نباشه. یه شب که برای تمرین به معبد قدیمی (که پاتوق قدیمی اکیپ خواهرش بوده) میره، شینو رو اونجا میبینه! نکته اینجاست که شینو هنوز همون بچه ی دبیرستانی مونده و اصلا تغییر نکرده! و خب... اون نمیتونه از معبد بیرون بیاد. شینو میگه آرزو داشته تو توکیو یه موزیسین بزرگ و معروف بشه تا آکانه دوباره ردش نکنه((=...

 

من واقعا واقعا واقعا دوسش داشتم! 

وقتی شینو ی 31 ساله و شینو ی 18 ساله رو کنار هم نشون داد و عملا دیدیم که یه آدم در طول 13 سال چقدر میتونه تغییر کنه، برای بار هزارم به این نتیجه رسیدم که چقدر دلم نمیخواد عوض بشم! مخصوصا این که منم الان سال آخر دبیرستانمم... و سیزده سال قراره بگذره پس... منِ سیزده سال بعد چجور آدمی قراره باشه؟((=

حالا درسته من به اندازه ی شینو خل و چل و بیخیال نیستم... و رویا هایی که دارمم اصلا شبیه اون نیست... میخوام بگم شینو خیلی برای رسیدن به رویاهاش مصمم بود! حتی وقتی فهمید آکانه ی 31 ساله هنوز مجرده داشت خشتک میدرید(((=...

و فقط میخوام بدونم... منم 13 سال بعد... مثل شینوسکی میشم؟ با وجود این که تو دوران نوجوونیش این همه کنه و سیریش بود بازم تو این 13 سال به یه بی همه چیز واقعی تبدیل شد... فقط امیدوارم 13 سال بعد اینجوری بیخیال رویا هام نشده باشم((=

یه نکته ی مشترک بین من و چنتا از شخصیتای این انیمه این بود که اونا فک میکردن «توکیو شهریه که توش همه ی رویا ها براورده میشه» و خب... منم تا حد زیادی اینطور فک میکنم! حداقل در مورد رویا های خودم...

داخل پرانتز هم اشاره کنم این شعارشون منو یاد زوتوپیا مینداخت XD...

خلاصه... با این که امتیاز خیلی بالایی نداشت... ولی بدجور به دلم نشست... مخصوصا اون تیکه ای که دوتا شینوسکه ها داشتن با هم دعوا میکردن... هر دوشون فک میکردن اون یکی خیلی بی همه چیزه و هیچی حالیش نیست... نمیدونم منظورمو میفهمید یا نه ولی کلا انیمش زیادی حرف زدل منو میزد((=

 

پی نوشت: من عاشق تیپ آئویی بودم.... هق...

پی نوشت: به شخصه اینو تو نماوا با زیرنویس دیدم.... همینجوری گفتم که گفته باشمD=

پی نوشت: راستی کارگردانش با تورادورا و موشیشی و آنوهانا یکیه D;

پی نوشت: بله... به روم نیارید امروز حوصله نداشتم ازش دیالوگ بذارم. به بزرگواری خودتون گذشت بنمائید^^

پی نوشت: میخواید از انیمه های دیگه ای که نویسندشون ماری اوکادا بوده رونمایی کنم تا ایما بیارید؟ 

The lost village | Kizunaiver | Nagi no asukara | The pet girl of sakurasou | Blast of tempest | Black rock shooter | Hanasaku iroha | Gosick | Darker than black | Vampire knight ...

پی نوشت: میدونم ربطی نداره ولی چرا اسم یه نفر باید جیشو باشه؟ مثلا خیلی سخت تو بحر سریال فرو رفتم یهو "جیشو..." تازه با اون لهجه چینیا|: