۱۴ مطلب با موضوع «قِصِه هآیِ کَذآیی» ثبت شده است

گیرنده ها درک نمیکنن.

 

گرسنمه. 

ولی گرسنم نیست.

این اواخر همین جوری ام. 

مودی تر از همیشه. داستان امروز رو... حداقل سه بار نوشتم... هربار با یه موضوع جدید... و خب فکر میکنم نکنه نطقم کور شده باشه؟

یه بار یه نفر تو اینستا نوشته بود، وقتی شروع میکنی به تخمه خوردن، اولش از روی علاقست. ولی بعدش میشه وظیفت!

خیلی چیزا همین جورین... این دوست عزیز مثلا میخواست بامزه به نظر برسه. چنتای دیگه هم هستن که فاز چسناله برمیدارن و میگن که محبت کردن اولش از روی خواست خودته، ولی بعدش میشه وظیفت!

  • ۱۱
  • نظرات [ ۷ ]
    • Maglonya ~♡
    • سه شنبه ۱۳ آبان ۹۹

    آهنربا ها درک نمیکنن.

     

    اراده یه چیزه، انگیزه یه چیز دیگه!

    مامانم بهم میگه سست شدم و انگیزه ندارم. نه برعکس من انگیزه دارم... اراده ندارم. صبحا بین ساعت 5:30 تا 5:50 چشمامو باز میکنم ولی تا 8 تو رخت خوابم. 

    اراده ی بیدار شدنو ندارم. 

    شایدم... اراده ی بیدار شدنو دارم، ولی انگیزشو نه...

    مثل رابطه ی ایمان و عمل که تو کتاب دینی خوندیم. انگیزه و اراده هم بدون هم نمیتونن وجود داشته باشن. یا یه مثال ساده تر... قطب های ان و اس آهنربا!

  • ۱۱
  • نظرات [ ۹ ]
    • Maglonya ~♡
    • دوشنبه ۱۲ آبان ۹۹

    مغز ها درک نمیکنن.

     

    به خودم قول دادم که وقتی لپ تاپ روشنه همه ی کارامو باهاش کنم چون بعدا دوباره حوصله ندارم روشنش کنم و دلیلشم اینه که خیلی دیر بالا میاد چون قدیمیه.

    از این به بعد شاهد یه بخش جدید تو وب خواهید بود با عنوان داستان های کذایی!

    من از اوناییم که تو یه سری موقعیت های خاصی به شدت روح و روانم قاتی میکنه و مزخرف میگم، مزخرفاتی که از مزخرفات روزانمم مزخرف ترن. داستان هورمون ها هم از همونا بود.

    امروز خیلی خسته ام چون هیچ کاری نکردم ولی بیاین بخش خوبشو ببینیم.

    پدیده ای که هر نمیدونم چند سال یه بار رخ میده امسال در حال رخ دادنه، چه پدیده ای؟ ماه آبی! 

    ینی چی؟ ینی توی یه ماه؛ دوبار شاهد ماه کامل باشیم. وقتی برای اولین بار اسمشو شنیدم فک کردم یه چیزی مثل ماه خونینه و قراره ماهو آبی ببینیم ولی نه.

    نمیدونم کی روش اسم گذاشته.

    و ماه رو چه رنگی میدیده.

    اصن تئوری های زیادی در مورد همین رنگ ها هست. 

    یه سریا میگن رنگ های مختلف وجود ندارن و مغز ما فقط بلده که اونارو به صورت های متفاوتی پردازش کنه پس رنگ های مختلف رو میبینیم. تازه شاید اصلا اون آبی ای که من میبینم اون آبی ای نباشه که تو میبینی. 

    شاید همه ی آدما به یه رنگ مشترک علاقه دارن. ولی همون یه رنگو مغزشون جوری تفسیر میکنه که به صورت های متفاوتی میبینن. برای همونه که من صورتی و طوسی دوست دارم و اسرا و هاله آّبی. 

    کی گفته صورتی و آبی دوتا رنگ جدا از هم هستن؟

    کی گفته صورتی و آبی یه رنگ مشترک هستن؟

  • ۱۳
  • نظرات [ ۶ ]
    • Maglonya ~♡
    • يكشنبه ۱۱ آبان ۹۹

    هورمون ها درک نمیکنن.

     

    خیلیا بهش میگن احساسات هورمونی. 

    خیلی دلم میخواد یه سری از تفکرات و احساساتمو در قالب یه تکست، یه جمله، یه بند یا یه توییت به زبون بیارم و بعدش برام مهم نباشه که کسی با خوندنش چه احساسی پیدا میکنه، چه برداشتی میکنه. نه این که برداشت های بقیه اونقدر برام مهم باشه که روحیمو به هم بریزه، ولی چی میشه اگه چند سال بعد برگردم و توییت 17 سالگیمو ببینم و به خودم بگم: هی! این دیگه چیه؟

    و چی میشه اگه اون روز حس گند فراموشی بهم دست بده؟

    و به خودم بگم... من آدمی نیستم که خودشو فراموش کنه و لا به لای روز هایی که خواسته و ناخواسته میگذرن جا بذاره و بعدا اصلا یادش نیاد که اون روز چنین آدمی بوده... پس چرا نمیدونم چرا اون توییت رو نوشتم؟

    یه چیزی که باعث شده دروغ آوریل جز قشنگ ترین انیمه هایی باشه که دیدم، تو یه دیالوگ خلاصه میشه:"منو فراموش نکن، آریما کوسی!"...

  • ۱۳
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • Maglonya ~♡
    • شنبه ۱۰ آبان ۹۹
    زندگی مثل یه نمایشه که از قبل هیچوقت براش تمرین نکردی، پس آواز بخون، اشک بریز، برقص و بخند و با تمام وجودت زندگی کن قبل از این که نمایش بدون هیچ تشویقی تموم بشه [= ...

    -چارلی چاپلین

    *:・゚

    ~ما هیچوقت فراموش نمی شیم^^*

    *:・゚✧

    𝖂𝖊 𝖜𝖎𝖑𝖑 𝖗𝖎𝖘𝖊 𝖆𝖓𝖉 𝖘𝖍𝖎𝖓𝖊,
    𝕽𝕰𝕯 𝖆𝖘 𝖙𝖍𝖊 𝖉𝖆𝖜𝖓.

    :☆*・'

    *'I LOVE YOU 3000'*

    :*:・゚

    ~名前のない怪物~
    *Namae no nai kaibutsu*

    *:・゚✧

    ☾ STAN LOOΠΔ ☽

    ♫•*¨

    ,Dear me
    I know you're tired. but you can handle this. The future me is waiting, Don't make her disappointed.
    .With love, me
    3>
    نویسنده:
    پیوندها: