یکی از داغون ترین اتفاقاتی که میتونست برام بیوفته، روز شنبه رخ داد. هاله برای اولین بار عینک زده بود و اون کت جین جدیدشو پوشیده بود. منم که دیر رسیدم سر کلاس و یه ساعت داشتم معلمو قانع میکردم که این روز اولی نیست که مدرسه میام"-"
وقتی زنگ خورد، خیلی جدی برگشتم به اسرا گفتم: راستی هاله امروز کلا نمیاد؟

اسرا نشنید.

یه بار دیگه گفتم: میگم اسرا، امروز هاله نمیاد؟

هاله:

هاله:

هاله: .ـ. ....

دقیقا جلوی صورتم بود. چند ثانیه به هم خیره موندیم و بعد پقی زدیم زیر خنده... چرا... من و هاله 6 ساله دوستیم... چرا نشناختمش؟

 

بگذریم از اینا!

میدونم دارم شور چالش ده سواله ی وبلاگی رو در میارم، و بازم میدونم بیش از حد به تعویق انداختمش و شاید فکر کنید مرض دارم که میخوام توی یه چالش جدید شرکت کنم! شایدم حق دارید D=

ولی به قول هلیا این چالشا باعث میشن آدم برای پستاش موضوع داشته باشه و علاف و بیکار توی وبش چرخ نزنه بدون این که موضوعی برای نالش داشته باشه... که البته با توجه به این میزان از چَتی بودن اینجانب این مورد خیلی برای من پیش نمیاد که خیلی نکته مهمی نیس...

خب!

چالشی که امروز میخوام توش شرکت کنم از اینجا شروع شده و من برای بار اول تو وب رفیق نیمه راه دیدمش و به نظرم خیلی قشنگ و کیوت اومد(=

توضیح خاصی که نیاز نداره، فقط کافیه بگیم اگه فلان وبلاگ نویس رو ببینیم چی بهش میگیم!

 

دوس دارم هرکسی که تو این لیست ازش اسم بردم تو چالش شرکت کنه(=... 

 

پی نوشت: واقعا که انتظار ندارید اون همه آدم رو لینک کنم... دارید؟"-"

 

 

 

اگه یه روز نوبادی رو ببینم، حتما اول یه دور بغلش میکنم و در مورد نحوه ی خرید و نگهداری و حتی انتخاب یه گربه مناسب ازش مشاوره های سازنده میگیرم(=

اگه یه روز ناستاکا رو دیدم باهاش آهنگای ملانی رو گوش میدم(=

اگه یه روز آکی سان رو ببینم باهاش بستنی میخورم و ازش میخوام عینکشو بده امتحان کنم*-*

اگه یه روز نوتلا رو ببینم عر زنان آسمون رو نگاه میکنم و در مورد آیدل های مشترکی که استن میکنیم حرف میزنم(=

اگه یه روز آیلین رو ببینم سعی میکنم با رسم شکل بهش توضیح بدم که گوآن خوشگله|: ...

اگه یه روز وهکاو رو ببینم احتمالا باهاش یه دست گیم میزنم و مفصل در مورد گرایش ها حرف میزنم._.

اگه یه روز گربه رو ببینم مثل قدیما در مورد انیمه باهاش عر میزنم و حتما یه سر به بازار طلا فروشان میزنم(=... 

اگه یه روز آگاتا رو ببینم در مورد کتاب خوب های بد، بد های خوب حرف میزنم(=

اگه یه روز هلن رو ببینم باهاش رامن میخورم و ناروتو میبینم*-*

اگه یه روز آیامه چان رو ببینم فقط بغلش میکنم*-*

اگه یه روز موچی رو ببینم تحت هر شرایطی قانعش میکنم که موی کوتاه خیلیم خوبه و چه بسا بهتر از موی بلنده^-^... *وی همیشه کله قارچی بود*

اگه یه روز نرسیا رو ببینم در مورد روز های تباه طوری که باهم داشتیم حرف میزنم و هر هر میخندم XD

اگه یه روز الی سنپای رو ببینم... احتمالا از هیجان قادر به تلکم نمیشم*-*... *هیییع سنپای(=*

 

و خب فکر میکنم این مهم ترینشون باشه...(=

اگه یه روز هلیا رو ببینم... راستش نمیدونم چیکار میکنم یا چی بهش میگم... این یه موردو فقط میذارم جریان داشته باشه و خودش اتفاق بیوفته چون واقعا هیچ ایده ای ندارم(=... 

*حتی در مورد همینم خیلی حرف زدیم مگه نه "سنتاکو"؟... (=*

 

هام...

یکی دیگه هم هست که میخوام بهش اشاره کنم با این که وبلاگ نویس نیست*-*

اگه یه روز نیکو چان رو ببینم... هیچی اونقدر فشارش میدم تا له شه*-*

 

و اگه کسی تو این لیست نیست... احتمالا به این دلیله که شناخت خوبی ازش ندارم و ادم واقعا نمیدونه به کسی که نمیشناسه چی باید بگه(=