*به سی امین پست جفتگیاتم خوش اومدید*

 

دیروز با هاله و اسرا رفتیم دوچرخه سواری D:

من به این نتیجه رسیدم که ما آدمایی هستیم که هرچقدر بیشتر برای یه قرار هماهنگ کنیم، همونقدر احتمال کنسل شدنش بیشتره!

این یکی از یهویی ترین قرار هامون بود، به صورتی که بابام گفت بریم و منم به اون دوتا قلیل الشعور (بله. تیکه کلام جدیدمه^^) گفتم و هیچی دیگه... قرار شد بریم دوچرخه سواری دور دریاچه.

به قول هاله فقط دعا میکنم آشنایی اون بیرون مارو ندیده باشه... ادایی نموند که در نیاریم XD

فک کنم اینقدر همو ندیده بودیم عقده ای شده بودیم و خب... نتایج غیرمترقبه ای برامون داشت"-"

اون دوتا دوچرخه کرایه کرده بودن، وسطای راه هاله به این نتیجه رسید که نمیتونه ادامه بده چون دوچرخه به طرز ناجوری سنگینه و این اصلا در حد کسی که 8 ماه تنها ورزشش رفتن به دسشویی بوده مناسب نیست. 

خب حدس بزنید چی؟

دوباره همه ی اون راه رو برگشتیم تا دوچرخه رو عوض کنیم"-"...

وسطا یه جا وایسادیم برای عکس گرفتن. البته بیشتر صحنه ی انتقام بود"-"

بحث های هاله و اسرا سر این که کی عکاس بهتریه به حالتی غیرقابل باور از لحظه ای که هاله موبایلشو بیرون آورد شروع شد. و تا مدت ها ادامه داشت"-"

اسرا چنتا عکس داغون گرفت... منم چنتا عکس داغون تر گرفتم برای جبران D:

هیع هیع هیع...^-^

همونجا بود که گشت ارشاد اومد. و نمیدونم دقیقا به چیمون گیر داد... ولی اون زنه از ماشین آویزون شده بود و "دخترم رعایت کن!" گویان داشت میرفت رو اعصابمون D:

ازشون متنفرم"-"

یه کم جلو تر یه منطقه ی پارک طور بود که اونجا هزار تا عکس گرفتیم"^" 

چرا؟ چون گلدن تایم بود و اون نور طلایی خیلی قشنگ بود(("=

اگه اون یارو که دوچرخه رو کرایه داده بود زنگ نمیزد که بگه خانوم دیگه وقتتون تمومه و بیارین دوچرخه هارو پس بدین"^"... بیشتر هم عکس میگرفتیمD:

و خب... اونجا اونقدر جیغ زدیم و مسخره بازی در آوردیم که قشنگ مضحکه ی کل مردم شدیم^^

حتی یه خانوم به شدت حجابی رو دیدم که از اون طرف با یه تاسف خاصی داشت نگاهمون میکرد و سرشو تکون میداد XDDD ...

هیچی دیگه... 

آخرای مسیرمون هم هاله بنا به دلایلی مشکل پیدا کرد و گفت که پیاده میام "-"

ولی من مجبورش کردم سوار شه"-"...

بعدشم که بستنی خوردیم و... عاره دیگه^^

میخواستیم نیم ساعت بیشتر بمونیم و رو چمنا بشینیم و اینا. ولی بابای اسرا کار داشت و دیگه برگشتیم...^^

در کل روز خیلی خوبی بودD:

و تصمیمون بر اینه که قبل از شروع مدرسه ها بازم بریم... شاید دوباره هفته ی بعد رفتیمD=.... هیهی^^

 

پی نوشت: آهنگ Flamingo از بوتوپس (Botopass) رو گوش کنین^-^ همین چند روز پیش دبیو کردن و به شدت مورد علاقم واقع شدن D=

پی نوشت: هاله یه برچسب از لونا بهم داد"^" مال ساب یونیت OEC، هرچند اندازه ی چسه... فک کنم طول و عرض 1 سانتی متر باشه"-"...

پی نوشت: الان من پول بستنی ای که خوردمو به اسرا بدهکارم"-" 

پی نوشت: هیونگ تو بهترین عکاسی حرص نخور^-^

پی نوشت: لایک عه فلامینگو فلالالالاااا*---*........