نمیدونم چرا اینقدر دیر این پستو گذاشتم، ولی دیروز هلیا نفرینم کرد و من بعدش فهمیدم که گرفتار این نفرینش شدم|"":
به هرحال، برای روز دوم چالش هلن، میخوام در مورد انیمه ی "سرزمین موعود دوران کودکی - The place promised in our early days" حرف بزنم که یکی از آثار ماکوتو شینکای هست((=
راستش جز چیزایی بود که از وقتی که اومده همش میخواستم ببینمش ولی پشت گوش مینداختم و خب... در آخر موفق به دیدنش شدم! به نظرم وقتی که اسم ماکوتو رو آوردم خودتون باید بفهمید چجور انیمه ایه.
طبق سنت دیرینه ای که دارم اول میخوام در مورد گرافیکش حرف بزنم. با این که اسمش رفته تو لیست انیمه سینمایی هایی که چشم نواز ترین گرافیک رو دارن، به نظر من گرافیک معمولی ای داشت. در واقع به نظرم حتی خیلی گرافیک و آرت قوی یا فوق العاده ای نداره، اما چیزی که باعث میشه آدم جذب گرافیکش بشه رنگ های خاصیه که توی طراحی فضا ها استفاده شده((=...
که یه مقدار منو یاد "5 سانتی متر در ثانیه" مینداخت ولی بهتون قول میدم خیلی شبیه نیستن، رنگ های طیف آبی، نارنجی و سرخابی به شدت توش دیده میشه و از نظرم خیلی جذابه((=...
داستان زمانی اتفاق میوفته که در اثر جنگ، ژاپن به دو بخش تصمیم شده و هنوز کشمکش هایی در این مورد دیده میشه. برج خیلی بلندی توی منطقه ی هوکایدو ساخته شده که اونقدر بلنده که حتی از توکیو هم قابل دیدنه! در همین حین سایوری، هیروکی و تاکویا که سه تا دانش آموز راهنمایی هستن و تعطلات تابستونیشون شروع شده تصمیم میگیرن هواپیمایی درست کنن و به کمک اون به بالای برج برن. چن روز از شروع پروژه شون میگذشت و همه چی داشت خوب پیش میرفت که سایوری به صورت ناگهانی رفت و تا چندین روز ازش خبری نشد. بعد ها فهمیدن که سایوری از لحاظ جسمی به مشکل برخورده و تو بیمارستان بستریه. سایوری حدود سه سال توی خواب میمونه (بدنش رشد نمیکنه) و تاکویا این سه سال رو صرف تحقیق در این مورد میکنه. مشخص میشه که برج روسا در واقع این قابلیت رو داره که بین جهان های موازی و زمان های متفاوت ارتباط برقرار کنه و این به نوعی به سایوری مربوط میشه چون پدربزرگ سایوری اون برج رو طراحی کرده و ساخته...
حقیقتش نمیدونم چقدر از داستان رو اسپویل کردم، ولی برخلاف چیزی که توی خلاصه هاش خونده بودم، اونقدرا هیجان انگیز یا غافلگیر کننده نبود. معمولا وقت صحبت از جهان های موازی میشه انتظار چیز های هیجان انگیزی رو دارم ولی داستان این انیمه خیلی آروم و با سر بالایی ها و سراشیبی های ملایمی جلو میره و پایانشم دوست داشتنیه[=...
همونطور که ما خواب و رویا میبینیم، جهان هم رویای خودشو داره. جهان هم مثل افراد خواب میبینه و محتوای خواب و رویا هاشو پنهان میکنه. خواب های پنهان این جهان همون خواب هاییه که بهش میگیم جهان موازی.
در تنهایی انگار شب ها تمومی ندارن. یادمه تو دبیرستان دوستایی داشتم که نمیتونستم باهاشون وقت بگذرونم. حتی وقتی یونیفرم مدرسه تنم بود؛ اما توی این شهر با سی میلیون جمعیت یه نفرم نیست که دلم بخواد باهاش صحبت کنم یا ببینمش.
در کل انیمه ی جالبی بود و نمیشه گفت که اصلا خوشم نیومد، ولی اگه قرار باشه برای کسی از آثار ماکوتو چیزی رو پیشنهاد بدم، سرزمین موعود دوران کودکی جز اولین گزینه هام نیست((=
پی نوشت: بازم تو ادامه فقط چنتا اسکرین گذاشتم، فک کنم تا آخر این چالش به این سنت پایبند بمونم((=