اعصابمو به هم میریزه، از حالت "ش" گفتنش بدم میاد. راستش خیلی داغونه. فکر میکردم تو این مورد واقعا تنهام. مشکل از منه؟ هی من اصلاً با تو حرف نمیزدم. نفر بعدی منم؟ ممکنه این یه نمایش باشه؟ یعنی تا کجا میخواد ادامه بده؟ خوابم میاد. یادم نمیمونه. درد داره درد داره. هنوز جاش سوراخه. اون کثیف نیست. داخل کیف پولم نگهش میدارم. چرا اینقدر پیگیره؟ شلوارتو بکش بالا. کمربند تو خونتون پیدا نمیشه؟ گفته بود موهاشو کراتین نکرده. دو سه روزه انگار خوشگلتر شده. داشت ظرف میشست. شاید راست میگفت. اون واقعاً یه نعمت بود؟ رقتانگیزه. سردمه. پالتوی قرمزمو نیاوردم. مامانم میگه چرا سراغ داداش پیرتو نمیگیری. خاله برگشته تهران. گفتم خطرناکه. گفت طوری نیست. مثل این که فایده نداشت. منم از اون شکلات ژلهایها دارم. گوشهام یخ زدن. الکی گفتم بابام پلیسه. لعنتی اون واقعاً ترسید. من دارم تلاشمو میکنم. پامو زخمی کردم. چیزهای ارزشمندمو داخل کیف پولم نگه میدارم. مامان گفت خطرناکه ولی من گوشم بدهکار نیست. نه نمیمیرم طوری نیست. مسخرهان. کمر خونی؟ درو پست سرت ببند. ازت متنفرم. جورابمو گم کردم. باید پرتش کنیم بیرون. احمق نون منو خورده. معذرت خواهی بلد نیست؟ چرا اینقدر حرف میزنی؟ هفتاد روزه که ازت خبر ندارم. عدد مورد علاقم بیست و دوئه. بعد از نه البته. از ناخوناش خوشم نیومد. ورقههای طلایی؟ ای کاش یا تو لال باشی یا من مدام چیزی تو گوشم باشه. شبیه ژلهی توتفرنگی شده. پول ندارم. گرسنمه. اینو هیچجا راه نمیدن. چرا فکر میکنه اینقدر داناست؟ پروفایل سیاه گذاشته. پرسید اونی که کوچیکتره نظرش چیه؟ اسرا گفته بود چرا ریش داره. منو متهم میکنی؟ چی میدونی از اتفاقاتی که افتاده؟ ساعت سه صبحه احمق. ول نمیکنه. یه سال کامل گذشته. حتی بیشتر. خیلی بامزه میخنده. ولی زیاد نمیخنده. بیشتر درس میخونم. نباید میانترم رو حذف میکردید. مسئول کتابخونه جدی جدی منو شناخته! اسممو میدونست. یه جورایی ترسناکه. درد داره درد داره درد داره. با بعض حرف میزد. براش ناراحتم. برای یه عالمه آدم ناراحتم. ترسناکه خیلی ترسناکه. نمیفهمم. چطور ممکنه؟ واقعاً بهشون مواد میدن؟ شنیدن صدای فریاد چه کمکی میکنه وقتی نمیتونی بدویی؟ دعوا؟ دیگ به دیگ میگه روت سیاه. از اول هم حس بدی بهش داشتم. فکر میکردم مشکل از منه ولی نمیشه که همیشه مقصر باشم. شاید بتونم بهتر باشم. زشتم. کاش لاغرتر بودم. الیسا گفت کثیفه. کثیف نیست کثیف نیست کثیف نیست. خودم شستمش. گربه که ترس نداره. به جای سفید سیاه و قهوهای بود. اولین بار ازش ترسیدم. واقعاً اینو گفت؟ بیستم این ماه برمیگردم. این هفته باید درس بخونم. باید بیشتر درس بخونم. تاریخ مصرف پنیرهامون داره میگذره. اونا دروغ گفتن. دلم براش تنگ شده ولی بعید میدونم دلم هیچوقت واسه این یکی تنگ شه. شاید از اولشم چهار نفر بهتر بود. نه ارائه ندادیم. من مسائلو بزرگ میکنم. من خیلی خوب میتونم اغراق کنم. گفت چه صدای خوبی. مگه اونقدر بلند بود؟ حال به هم زن و چندشه. از خودم راضیم که دهنمو بستم. وگرنه میشد پیش داوری. آره درسته مگه من چقدر میفهمم؟ انگار فراموش شده. شاید امسال بشه ردیفش کرد. این درست مثل یه رویا میمونه. با تصور کردنش گریم میگیره. زیادی قشنگه. اونقدر قشنگ که تیزه و قلبمو سوراخ میکنه. دوباره اون بحثو باز کرده. چرا همه چیز باید یه جوری به اون مربوط شه؟ سردمه ولی گفتم سردم نیست. ترجیح میدم اونم سردش باشه. دلم میخواست باهاش حرف بزنم و بپرسم چی شده؟ مهنا پرسید ولی اون خندید و من هنوز دارم بهش فکر میکنم ولی قرار نیست کار خاصی کنم. جدی جدی شکلات خرید. به تو هیچ ربطی نداره. چرا اینقدر به زبان مادریت مینازی؟ نه تو برتر نیستی. نمیخوام مثل من باشی. پروفایل نداره. برای شام زوده. باید بیشتر درس بخونم. خیلی وقته عکس نگرفتم. اون درخت نارنجی بود. پاییز هنوز نرفته.
پینوشت: اگر اشتباه نکنم اولین بار این مدل پست رو تو وب سینیور دیدم. جالبه به نظرم.