*سر سفره نهار*

من: ولی اگه پسر بودم دلم می‌خواست اسمم کوروش ـی چیزی باشه... یا مثلا ماهان، یا آبان. خیلی قشنگن.

داداشم: آبان اسمه؟"-"...

من: آره"-" اسم پسره"-" این سه تا اسم تنها چیزایین که در مورد پسر بودن دوست دارم"-"...

داداشم: اگه من دختر بودم... هممم... دلم می‌خواست اسمم دنیا باشه!

من:*نیشخند*

داداشم: نه نه جدی، گوهر*-* می‌خواستم گوهر باشم*-*

من: بانو گوهر خیر اندیش؟ XDDD

داداشم: آره، ملکه کوروش توپیا و معشوقه‌ی سرورم می‌شدم XDD

 

3. چه کارایی هست که مجبوری انجامشون بدی؟

از وقتی کنکورمو دادم دیگه کارای زیادی نیست که از روی اجبار انجامشون بدم، در واقع توی یه وقت اضافه ام که به زودی قراره به پایان برسه. و اوج کارایی که از روی اجبار انجامشون دادم شامل تمیز کردن خونه (نه اتاقم، اتاقمو تقریبا هر روز با عشق مرتب می‌کنم/"-") یا جاروبرقی کشیدن و گاهی اوقات شام درست کردن بوده...

در واقع بیشتر وقتم به بطالت گذشته"-"... دقیقا هم یادم نمی‌آد چه غلطی کردم تو این مدت..."-"...

 

+

ایگوی امروز^-^

در واقع مال دو روز قبله که به خاطر مشکلات فنی قالب دیگه امروز گذاشتمش"-"