عام... سلام؟!
سلام دادن اول پست چقدر چیز غریبیه"-"... معمولا این کارو نمیکنم نه؟...
اهم... به کدامین گناه نمیدونم ولی یه جور عجیبی بیروح شده اینجا"-"... نمیدونم من اینطوری حس میکنم یا شما هم؟"-"...
الان تقریبا یه ساعتی میشه که زل زدم به این کادر سفید نیمهخالی و سعی میکنم هرکوفتی که از ذهنم می گذره رو بنویسم ولی هی مینویسم و بعد هی پاک میکنم... آره.
چطوری قبلا پست گذاشتن اینقدر راحت بود"-"...
+میدونستید یا نه من به چسب زخم حساسیت دارم، ینی وقتی یه جاییم زخمی بشه و چسب زخم بزنم معمولا عوارض حساسیتش خیلی خیلی شدید تر و آزار دهنده تر از زخمیه که به وجود اومده"-"... خلاصه چند روز پیش مفصل انگشتم زخمی شده بود، و از اونجایی که دقیقا روی مفصل بود و هی تکونش میدادم دوباره سر باز میکرد دیگه مجبوری چسب زخم زدم روش"-"... و در کمتر از چند ساعت یهو مسخره بازی رو شروع کرد"-"... تاول و کهیر زد، متورم شد، خارش گرفت، عمیقا سوزش داشت و تازه وقتی هم که میخاروندم پوستش میرفت و دادااام"-" زخم جدید"-"... در همین تکاپو میدونید چه اتفاق جالب دیگه ای افتاد؟"-"... حین چایی درست کردن با آب جوش دقیقا همون انگشتم و همون بخش حساسیتزده (؟!) سوخت"-"... تصور کنین وضعش اونقدر خرابه که بیحس کننده میزنم بهش"-"...
الان اندازش دو برابر انگشت طبیعی انسان شده تا این حد باد کرده"-" و نمیتونم خم کنمش"-"...
واقعا موندم چی میزنن به این چسب زخما"-"
+روز هام به طور عجیبی به بطالت میگذرن... در واقع چهار تا پروژه رو که قبل کنکور براش برنامه ریخته بودم رو شروع کردم و با سرعت بسیار کندی دارم پیش میبرمشون. و بذارید بگم دلیل این همه کاهلی چیه، خواب عزیزانم خواب! یه چند هفته ای میشه کلا ساعت خوابم به هم ریخته و دیگه کله سحر بیدار نمیشم و این خیلی بده... باور کنین صبحا زود بیدار شین اصن روزتون یه جور عجیبی ساخته میشه"-"...
(کیدو و هیونگ باید بهم افتخار کنن که حالا مرز هامو شکوندم و تا ساعت 3 صبح بیدار موندم، حقیقتا برای منی که نهایتا تا ساعت 2 کل سیستم عاملم خاموش میشه پیشرفت بزرگیه^^ به افتخارم^^)
+مرگ من Not friends لونا رو دیدین؟ نه دیدین؟ نـــه دیدین دخترامو؟... به همین انگشت نفله ـم قسم بعد دیدنش اصن تو یه دنیای دیگه ام... وای خدا...
+شما ها این روزا چیکار میکنین؟... از روزمرگی هاتون بگین برامT-T... حتی اگه خیلی خالی و بیهدف باشه بازم بگینT-T...