من یه سال جهشی خوندم.
به صورت فنی همیشه یه سال از همکلاسی هام کوچیکتر بودم همیشه. هر وقت حرف احمقانه ای میزدم یا حرکت احمقانه ای ازم سر میزد، معلما یا بچه ها میگفتن اشکال نداره! کوچیکه هنوز!...
معمولا این حرفا بهم بر نمیخورد. چون بیشتر وقتا به حساب شوخی میذاشتمش حتی اگر واقعا شوخی نبود. پیش خودم میگفتم من فقط یه سال از اینا کوچیکترم. چطور ممکنه به خاطر همین یه سال اینقدر عقلم ناقص باشه که به زبون بیارنش؟
ولی الان میبینم که من واقعا دیر دو هزاریم میافته.
دلم میخواست با افتخار سرمو بالا بگیرم و بگم من اصلا گریه نکردم.
ولی نمیشه.
منِ یازده دوازده ساله حتما داره نفرینم میکنه.
برای تمام عمرم بهش معذرت خواهی های فراوان بدهکارم.
"دوبوچی"...
(چرا؟ فقط حس میکنم به چینی معذرتخواهی کردن عمیق تره... شایدم تاثیر فیلم و سریاله. نمیدونم)
پینوشت: حالم خوبه. شتریه که در خونه همه میخوابه دیگه. چاره ای نیست.
پینوشت: اگه ذرهای کنجکاوی دارید، امروز با اصغرتون حرف زدم. همون اصغر 50 ساله از اصفهان. همون، خودش. سلام میرسونه بهتون^^
- Maglonya ~♡
- سه شنبه ۱۲ مرداد ۰۰