اهم... 

خیلی سست و بی حالم. کل روز عین خرس قطبی می خوابم. جالب این که پشتیبانم فکر می کنه *هفته رو با قدرت شروع کردم* و همش تحسینم می کنه در صورتی که مثل یه جلبک بی خاصیت فقط خوابم|:

بگذریم،

این دوتا چالش رو بیشتریاتون رفتین D":

خواستم اول فقط به سری دوم سوالا جواب بدم ولی چن تا از سوالای سری اول رو خیلی دوست داشتم پس اونارو هم نوشتم D":

حتما هم می دونین که از اینجا شروع شده <:

 

+امروز سر کلاس زبان اینجوری بود که:

تیچر: ?Hello Ava, how are you doin

من: .I've become too tired thise days and I sleep too much

تیچر: ...That is one of the signs of getting depressed

من: ...Meh

 

پی نوشت: ببینم شما هم بعد از این که یه پلی لیست شاهکار درست کردید و تازه دارید با آهنگاش خو می گیرید یهو می رید سراغ آهنگ هایی که چهار پنج سال پیش گوش می دادید و بعد دوباره رو همون آهنگ کهنه ها قفلی می زنید؟ -.- 

پی نوشت: انصافا چه سلیقه ی کلاشینکف خورده ای داشتم در اون دوران جاهلیت|: خیلی حس ناجوری داره اینجوری سوییچ شدن از یه آهنگ جاز روی یه آهنگ راک|: ... 

پی نوشت: گاد امسال داره تموم می شه... و کنکور از رگ گردن بهم نزدیک تره... TT

 

 

بعدا نوشت: هانی من منتظرتم<=

بعدا نوشت: چالش 30 روز نوشتن رو تموم می کنم، مطمئن باشیدD;

 

 

1. دوست داری چه چیز دنیای مجازی واقعی بشه؟

نمی گم(": 

روم نمی شه در واقع//T/T//

ولی به غیر از اون چیزی که تو ذهنمه دلم نمی خواد واقعا چیز دیگه ی مجازی واقعی شه... اصن به همین خاطر که تو مجازیه شیرینه. چون محدودیت داره جذابه. وقتی همه چی تمام و کمال دقیقا همون طور که آدم می خواد در اختیارش باشن براش کسالت آور می شه و اون شیرینی قدیمو نداره، و من نمی خوام چیز های مجازی که باهاشون حس خوبی دارم تبدیل به بخش عادی ای از زندگیم بشن تا دلم خوشی های جدید بخواد(":

 

2. کدوم شخصیت تو فیلم ها یا برنامه کودکاست که اداشو در میاری یا صداشو تقلید می کنی؟

این چه سوالیه XD من سلطان تقلید از اینجور چیزا هستم، هیونگ می دونه D: *یادش به خیر*

ولی جدیدا کسی که زیاد اداشو در می آرم رئیس کمیسیونه XD هرچند یکی از شخصیت های آکادمی آمبرلاست و هیچ ربطی به دوران کودکی و این حرفا نداره...

 

3. چه ساعت یا ساعت هایی توی طول روز حس بهتری بهت می ده؟ 

از هوای تاریک متنفرم. تا وقتی هوا روشنه خیلی حالم خوبه D: مخصوصا موقع طلوع خورشید چون هم هوا خنکه و هم از تاریکی بیرون اومده و کلا قشنگه دیگهD": 

عصر ها رو هم دوست دارم، فقط ای کاش زود تاریک نمی شد|":

 

4. تا حالا پیش اومده توی حال خودت باشی و یه کاری کنی بعد یکی ببینه و خجالت بکشی؟ (تعریف کن)

اووو تا دلت بخواد! اونقدر اتفاق افتاده که اگه کسی ببینه هم خجالت نمی کشم... D":

اگه جریان جاوید رو فاکتور بگیرید، یکی از خجالت آور ترین ها مربوط می شه به زمانی که هشتم/نهم بودم. می دونید یکی از تفریحات سالم من اینه که همراه آهنگ گوش دادن چشمامو فشار می دم و ادای گیتار زدن در می آرم، مثل این متالیست ها که آخرشم می زنن گیتار رو می پوکونن D": ربطی هم به نوع آهنگ هم نداره|: بعد یه بار هم همینجوری تو حس رفته بودم، هدفون هم تو گوشم بود. بعد از کلی دیوونه بازی اومدم آهنگ رو عوض کنم که دیدم مامانم سرشو از در اتاقم کرده تو و تمام مدت بهم زل زده بوده|: با چشم های ورقلمیده|: یه "این چه موجودیه که من تربیت کردم؟" خاصی تو نگاهش بود|: منم فریاد کشیدم|: و مامانم گفت: من دیگه مزاحمت نشم|:

و درو بست|: 

 

+یه بارم با همین پوزیشن وقتی که داشتم تو آینه قربون صدقه خودم می رفتم دیدم XD 

-"جوون بابا این خوشگله کیه تو آینه؟!"

مامانم: ... 

 

5. وقتی بچه بودی اغلبا کجاها بازی می کردی و چجوری؟ بازی هایی که تو بچگی می کردی رو تعریف کن.

تو سوراخ سمبه ها D: 

علاقه ی خاصی به مکان های تنگ داشتم. هنوزم دارم|: اکثرا زیر میز، تو انباری یا پشت در اتاقم. 

بازی هایی که می کردمم... یادم نمی آد دقیقا ولی برخلاف ظاهر کیوت و ژیگولم (پیراهن صورتی و کفش های پاپیونی و امثال اینا...) عاشق بازی های جنگی بودم XD حتی با باربی هامم خشن طور بازی می کردم|: بزن بزن و اینا D: 

 

+از سایر تفریحات سالمم که معرف حضورتون هستن احتمالا، می شه اشاره کرد به لت و پار کردن گل و گیاه بابام و تولید اکسیر و عطر باهاشون، و دفن کردن یه سری چیزا توی باغچه برای باستان شناسای آینده که بیان و کشفش کنن|:

 

6. آسمون توی ذهنت چه شکلیه؟ 

دو جور،

1- آبی خیلی روشن با چنتا رگه ابر... سرده -.-

2- طلایی/صورتی با یه عالمه ابر پشمکی((": ... گرمه^^

 

7. سه تا وسیله یا چیز (شیء) که دوست داری داشته باشی؟

سه تا؟ سیریسلی؟... باشه...

1- اون پالت آبرنگ گنده که کلی رنگ داره توش... می دونم هیچوقت بهش نمی رسم3/> 

2- لایت استیک لونا T-T

3- یه خونه ی کوچیک که بتونم توش مستقل زندگی کنم هم چیز محسوب می شه دیگه، نمی شه؟

 

8. خودتو با چند تا اتفاق یا چیز ساده توی زندگی توصیف کن.

جواب و لباس گرم، موهای کوتاه و چتری های بالای ابرو، دندون کج و کک مکی و یه اتاق صورتی/یاسمنی.

گل های ریز جلوی پنجره، حشره های خشک شده. آب، ابر، برف و... عام... دیگه چی؟ همین دیگه. 

چیزای ژاپنی و چینی + چایی رو هم اضافه کنید بهشون<=

 

9.اغلب اتاق یا لباست بوی چی می ده؟
عرق"-"

نه جدا... خب من از کجا بدونم بوی چی می میده|: بوی آوا|: بوی لباس|:

ولی یه عطر هلو دارم که همیشه می زنمش، پس فک کنم هلو، آره هلو(":

 

+این عطر هلو رو حتی به کادویی که برای سنتاکو فرستادم هم زده بودم((":

 

10. کدوم شخصیت تاریخیه که براش ارزش زیادی قائلی؟

خب خیلی زیادن!!! واقعا زیادن!!!

ولی از همه بیشتر مولانا جلال الدین((""": یا همون مولوی. 

 

*درویش وار به کوه فرار کرده و سماع می زند*

 

11. تا حالا شده توهم بزنی و یه چیزی رو یا اشتباه بشنوی یا حس کنی یا ببینی؟ (یکیشو تعریف کن)

گفتن این که واقعا توهمه یا نه سخته چون من کلا بختک اینا زیاد می افته روم|:

ولی یه بار وقتی تو حالت خواب و بیداری بودم (تابسون بود و با شلوارک خوابیده بودم) حس کردم سمت مچ پام داره یه نسیمی می آد و منم فکر کردم روحی چیزیه|: همینجوری که تو همون حالت خواب داشتم می گرخیدم کاشف به عمل اومدم که روحی در کار نیست و اون فقط یه بیده که کنار پام داره بال بال می زنه|:

 

12.اغلب همراه با غذا چی می خوری؟

ترشیT-T بیشتر ترشی گل کلم...

سس مایونز و... آبلیمو و ماست هم زیاد می خورم ولی نه به اندازه ترشی^^

 

13. اگه بتونی یه جای دیگه زندگی کنی اون کجاست؟

ژاپن دیگه. کیوتو. 

چه سوالی بود اصن.

 

14. یه جمله به یک آدم فضایی توی یه سیارۀ دیگه بنویس!

نیا زمین. با تشکر^^

 

15. آخرین آهنگی که گوش دادی؟ 

Cry for me از توایسD":

حتما گوش کنین... اه~

 

16. اولین پیامی که توی بیان برای کسی نوشتی (خصوصی یا عمومی فرقی نمی کنه - اگه دوست داشتی اسم شخص رو هم بگو)

قیافه ی من شبیه کسیه که یادش می آد چنین چیزی رو؟

 

17.آخرین چیزی که به خاطرش ذوق کردی؟

من خیلی تند تند ذوق می کنم. و آخرینش؟ آدنیومم برگ جدید دادهههه((":

 

18. اسم چند تا از وسیله هایی که خیلی ازشون استفاده می کنی؟ 

هدفونم؛ مداد و هایلاترام، لیوان مخصوصم|: ... هممم... تبلتم و لپ تاپم. آهان! عینکم <=

 

19. یه اعتراف به دنبال کننده های وبت کن!

چی بگم خب... تنها چیزی که می تونه شبیه یه اعتراف باشه اینه که دوبار با یه اسم دیگه دوجای مختلف کامنت دادم|:

#پدر_اعتراف_بیان

 

20. چقدر طول کشید تا چالش رو جواب بدی؟

ساعت دو و نیم شروع کردم و الان سه و چهل و پنج دیقست((=

و سر کلاس زبانم|:

 

از اینجا به بعدش مربوط به اولین چالشه... سوالایی که دلم می خواست جواب بدم بهشون حتماD:

 

21.  تا حالا تقلب یا کار خلاف کردی؟ (یکیشو توضیح بده)

خلاف که نه بچه ی خیلی خوبی ام<: فقط یه VAHSHI MODE دارم... 

ولی تقلب تا دلتون بخواد کردم، جالبه وقتی مدرسه حضوری بود بیشتر از زمانی که آنلاین شد تقلب می کردم|: من حتی سر امتحان ورقه هم عوض کردم|:

 

22. توی واقعیت بقیه فکر می کنن چه چیزی در موردت حقیقت داره که اشتباهه؟ (در مورد چه چیزیت اشتباه فکر می کنن)

تصورات غلط در موردم خیلی زیاده مخصوصا بین آدمایی که تو واقعیت می شناسنم و فامیلامون اینا. اکثرا بهشون اهمیت نمی دم چون خسته تر از اونم که بخوام تصوراتشونو عوض کنم|:

تنها چیزی که همیشه اذیتم می کنه و واقعا هم از بچگیم تا همین لحظه خیلی سرش اذیت شدم، اینه که یه عده ای هستن که فکر می کنن من خیلی مذهبی ام. ینی خیلی تک بعدی و خشک مذهب و سخت گیر و اینا. در صورتی که من فقط به یه دینی باور قلبی دارم و تو زندگیم بهش رسیدم و تاثیرشو دیدم پس به چیزی که قبولش کردم و اعتقاد دارم پایبندم و عمل می کنم...

این که اینقدر حجابی ام یا مثلا روزه هامو کامل می گیرم یا چیزای دیگه کاملا به خودم مربوطه، ای کاش اینو می فهمیدن و اینقدر سعی نمی کردن زورکی بهم بقوبولونن که اسلام چرت و پرته... آخه خواهرم، برادرم به تو چه ربطی داره که می آی روسری منو از سرم می کشی...

اه باز اعصابم خورد شد...

 

23. اگه به مدت یه ماه جنس مخالف بودی چیکار می کردی؟

تنفس / تغذیه / رسیدگی به امور ضروری زندگی من جمله خوابیدن و غیره|: 

واقعا توی این وضعیت ککی (کرونا+کنکور) حتی نمی شه رفت بیرون و توی این سرما هم نمی شه زلف رو پریشان کرد یا لباس باز پوشید|: ایش.

 

24.کسی هست که پنهانی دوستش داشته باشی؟

قبلا آره ولی الان نه. به این نتیجه رسیدم برای دوست داشتن کسی به اون صورت ساخته نشدم. حداقل فعلا نه. و بعید می دونم حالا حالا ها سراغ این قرتی بازیا برم. 

انکار نمی کنم که اون احساساتی که قبلا به وجود اومدن هنوزم هستن، ولی بیشتر از این نمی خوامشون و دیگه سمت کسی که می تونه تحریکشون کنه نمی رم. دنبال دردسر هم نیستم^^

 

25. اگه بتونی با بایست ازدواج می کنی؟

زبونتو گاز بگیر بایسم خودش زن داره عه>:|

 

+حالا بایس نه، ولی کلا از بودن با آدم معروف واقعا بدم می آد. معروف منظورم صرفا یه سلبریتی نیست. حتی کسی که دوستای خیلی زیادی داره یا آدمای زیادی می شناسنش هم برای من تو زمره آدم معروفه. و خوشم نمی آد به همچین آدمی زیاد نزدیک شم چه برسه به ازدواج و اینا|:

تازه من که قصد دارم سینگل به گور شم|:

 

26. خانوادت چه تعریفی از شخصیتت دارن؟ (ازشون بپرس)

داداشم: یه اسکل درس خون همیشه تو اتاق|:

مامانم: جدی "-"

*سنتاکو الان پاره می شه XD*

بابامم خونه نیست بپرسمTT

 

27. ورزش مورد علاقت؟

شطرنج! D":

حتی مسابقه هم شرکت کرده بودم، توی شهرمون نفر 17 شدم (": اگه جز 10 تای برتر بودم احتمالا می رفتم کشوریTT

 

ولی هندبال هم خیلی دوست دارم، مخصوصا دروازه بانیشو D":

 

28. اگه حیوون بودی چی می شدی؟

عروس دریایی!

در واقع Moon jellyfish یا همون عروس دریایی ماه((": خیلی ژله ایه T-T...

 

29. چی یا کی رو هرگز نداشتی؟

بخوام موردی بگم که خیلی می شه. ولی شاید اون زندگی ایده آلی که الان تو ذهنمه....؟!(=

 

30.چجوری می خوابی؟ (حالت خوابت چیه؟)

Step1: کل هیکل به جز سر زیر پتو. ینی حتی اگه انگشت شست پامم بیرون پتو باشه خوابم نمی بره|:

Step2: فیلو روی شکم و فیلچه توی بغل^-^

Step3: بغل کردن خودم و پیچیدن به سمت پهلو^-^

Step4: بستن چشم و لالا*-*

 

 

اهم... توی چند روزی که نبودم اینو کشیدم... راستش چنتا قصه ی کذایی به ذهنم رسیده بود توی اون چند روز که همشو الان یادم رفته ولی این به تصورم از یکی از شخصیت (؟!) های یکی از اونا مربوط می شد D; ...