۱.وبلاگ‌نویسی را چه زمانی، چگونه آغاز کرده‌اید. چگونه آشنا شدید. از حال و هوایتان بنویسید؟

من اون زمان بچه بودم. احتمالاً 12 سالم بود. شاید هم 11. یه سری شخصیت ابرقهرمانی توی ذهنم برای خودم ساخته بودم که هرکدوم داستان خودشون رو داشتن و خیلی دلم می‌خواست این داستان‌ها رو یه جا بنویسم. و اینطوری شد که برای اولین بار وبلاگ نوشتن رو شروع کردم. هرچند که در ادامه فضای وبلاگ و آدم‌هایی که اطرافم بودن باعث شد اینجا برام فقط یه پلتفرم برای نوشتن داستان‌های احمقانه نباشه. و درکل، وبلاگ جز چیزهای ارزشمند زندگیمه.

۲. آیا وبلاگ‌نویسی چارچوب و قوانین خاصی داره؟ منظور نوشتن است. آیا باید به قواعدی پایبند بود؟ نظر شخصی خودتون رو بگین؟

بله. هر چیزی نیاز به چهارچوب داره. چهارچوب نه به معنی محدودیت، به معنی خط و خطوطی که باعث می‌شه از حدت خارج نشی و توی مسیر مشخصی حرکت کنی. 

نکته‌ای که هست اینه که وبلاگ حتی اگر شخصی هم باشه، به هرحال یه فضای عمومیه و هر کسی می‌تونه این نوشته‌ها رو بخونه. پس یه جورایی هر چیزی رو نمی‌شه نوشت. این که زندگی هر کسی به خودش مربوطه و هیچکس حق قضاوت نداره و این "فرهنگ‌نمایی‌های اینستاگرامی" درست، ولی آدم به عنوان یه موجود اجتماعی که همراه بقیه داره زندگی می‌کنه و خواه ناخواه روی رفتار و طرز تفکر بقیه اثر می‌ذاره، گاهی باید خیلی مواظب باشه که چی می‌نویسه. به نظر من یه جورایی مسئولیت محسوب می‌شه. 

۳. برای چه کسی یا چه کسانی می‌نویسید‌؟

خب من نمی‌تونم انتخاب کنم کی اینجا رو بخونهD": ...

من به خاطر این نمی‌نویسم که شخص یا اشخاص خاصی بخونن، من فقط یه چیزایی می‌نویسم و پرت می‌کنم، کسی که خوشش بیاد، خودش می‌گیرتش.

۴. وضعیف فعلی وبلاگستان و وبلاگ‌های فارسی را چگونه می‌بینید؟

چیز زیادی نیست که بخوام بگم، فقط خوشحالم که وجود داره. خوشحالم که می‌تونم آدم‌هایی رو پیدا کنم که شبیه خودم باشن و هنوز نوشتن و این احساسات کوچیکِ قشنگ رو بی‌ارزش‌تر داشتن پنجاه‌کا فالوور و ممبر ندونن. 

۵. گمان می‌کنید برای کپی نشدن باید چه کار کرد؟ آیا خودتان درگیر این مساله شدید؟ چه راه‌حلی را انجام داده‌اید؟ بنظرتان کپی کردن خوب است؟

خب بله درگیرش که شدم بارها. و اتفاقاً خیلی برام جالب بوده چون هیچوقت نوشته‌هامو اونقدر شگفت‌انگیز ندونستم که کسی بخواد بیاد کپیشون کنه، ولی خب اتفاق افتاده. 

در مورد این که چه کاری می‌شه کرد... قبلا فکر می‌کردم شاید قفل کردن کلیک راست بهترین راه حلش باشه، ولی واقعیت اینه که کسی که کپی می‌کنه، نمی‌تونه واقعاً همرنگ اون نوشته‌ای بشه که از ته دل یه نفر دیگه در اومده. مثل اینه که اون آدم داره خودشو گول می‌زنه. به نظرم اکثراً خودشون متوجه می‌شن که کارشون احمقانست.

کپی کردن جدی به نظرم کار قشنگی نیست، مگر این که کسی برای شروع از نوشته‌های یکی دیگه استفاده کنه تا خودش راه بیفته. که در این حالت هم نمی‌تونه چیزی رو که مال کس دیگه‌ای بوده به اسم خودش بزنه:))) 

(و درکل، مرز خیلی باریکی بین کپی کردن و ایده گرفتن وجود داره.)

۶. آیا شبکه‌های اجتماعی را دشمن وبلاگ‌نویسی می دانید؟ به نظرتان چه تاثیری گذاشتند؟ خوب بوده یا بد؟

البته که نه! 

شبکه‌های اجتماعی دیگه کاربردها و قابلیت‌های متفاوتی دارن. این که شبکه‌های اجتماعی دیگه رو دشمن وبلاگ نویسی بدونیم واقعاً احمقانست:))) مثلاً شما بخوای با دوستت هماهنگ کنی که یه روز تو این هفته با هم برین بیرون، خیلی سخته که بخوای از وبلاگ استفاده کنی:)))... نکته اینجاست که آدم باید بدونه چی رو کجا استفاده کنه. مثلاً من بیام توی اینستا یه متن طولانی بنویسم خب مشخصه کسی نمی‌خونه. اما همون متن اگه توی وبلاگ پست شه آدم‌های بیشتری می‌خوننش. به نظرم فقط باید از هر کدومشون درست و به جا استفاده بشه. 

به علاوه‌ی این که قطعاً تاثیرات زیادی رو هم گذاشتن. و گفتن این که این تغییرات خوب بوده یا بد، واقعاً موضوعیه که نمی‌شه قاطعانه در موردش نظر داد. گاهی خوب بوده و گاهی بد.

۷. وبلاگ‌نوشتن چه تاثیری روی زندگی شخصی شما گذاشته؟

یه مقدار توضیح دادنش سخته. من از زندگی روزمره‌م خیلی می‌نویسم و دوستای خوبی هم اینجا پیدا کردم. خیلی وقت‌ها باعث شده برای نوشتن یه چیزی، سعی کنم از یه دید دیگه بهش نگاه کنم. درکل مثبت بوده. و واقعاً از این که وبلاگ می‌نویسم خوشحالم:)

۸. نقطه اوج وبلاگ‌نویسی تون چه زمانی بوده؟ آیا هنوز هم در نقطه اوج هستید؟ اصلا با چه خط‌کشی این را اندازه می‌گیرید و نقطه اوج را حساب می‌کنید؟

نقطه‌ی اوج؟

نمی‌دونم نقطه‌ی اوج برای وبلاگ نوشتن دقیقاً چه معنی‌ای می‌تونه داشته باشه...

۹. چقدر نظرات، مخاطب و آمار وبلاگتون مهمه براتون؟ آیا برای آمار می‌نویسید؟

طبیعتاً آدم وقتی یه چیزی منتشر می‌کنه خیلی خوشحال می‌شه که کسی نظر بده و کامنت بگیره یا آمارش قابل قبول باشه یا بالاتر بره. انکار نمی‌کنم وقت‌هایی بوده که مثلاً یه پستی بنویسم و اونجوری که انتظار داشتم باهاش برخورد نشه و خب... یه مقدار تو ذوق آدم می‌زنه طبیعتاً. ولی هیچوقت اینطوری نبوده که برای کامنت گرفتن چیزی بنویسم، بالاتر هم گفتم، فقط نوشته‌ها رو پرت می‌کنم تا کسی که خوشش اومد بگیرتش. 

۱۰. وبلاگ‌نویسی به شما چه داد و چه گرفت؟

یه جورایی... نمی‌خوام در مورش صحبت کنم.

۱۱. شده وبلاگ‌نویسی باهاتون بدرفتاری کنه و یا توی این فضا اذیت بشید؟

گاهی اوقات. 

همونطور که گفتم اینجا هم هرچی نباشه یه بخش از فضای مجازیه. چیزهای بد و ناخوشایند و آدم‌های اشتباه هم هستن توش. ولی اونقدر زیاد یا شدید نبوده.

۱۲. مشکلاتی که سر راه وبلاگ‌نویسی هست چیه به نظرتون؟

شاید عدم اعتماد به نفس؟

خیلی وقت‌ها دیدم وبلاگ‌نویس‌هایی رو که ننوشتن یا کمتر نوشتن چون فکر می‌کردن به اندازه‌ی کافی خوب نیستن. در صورتی که مثلاً نوشته‌های طرف همیشه جز مورد علاقه‌های خودم بوده:))) و من فکر می‌کنم این حس کافی نبودن خیلی وقت‌ها یه جور مشکل می‌شه برای وبلاگ نویس‌ها. منظورم اینه که... خب هر چقدر می‌خواد اون ایده یا نوشته مسخره باشه. خب که چی؟ چرا باید این موضوع باعث بشه ننویسی؟

(انکار نمی‌کنم که برای خودم هم پیش اومده، خیلی.)

۱۳ . جذابیت وبلاگ‌ها و وبلاگ‌نویسی رو توی چه چیزی می‌بینید؟

توی به اشتراک گذاشتن ایده‌ها و پیدا کردن چیزهای جدید، طرز تفکر‌های متفاوت یا مشترک. 

۱۴. دوست خوبی از دنیای وبلاگ پیدا کردین؟ چقدر باهاش صمیمی شدین؟

اوه البته!

من دوستای زیادی اینجا پیدا کردم. حتی افرادی هم بودن که به دنیای واقعی راه پیدا کنن و حضوری همو ببینیمD: 

۱۵. آرزو و ایده‌آلتون رو از وبلاگ و وبلاگ‌نویسی تون بنویسید.

هیچوقت بهش فکر نکردم راستش...

همیشه همین که چیزی می‌نوشتم و افرادی بودن که بخونن و بهم ارزش بدن برام کافی بوده.

۱۶. تا حالا به وبلاگی حسودی کردین؟ بنویسید.

فکر می‌کنم بوده... ولی یادم نمی‌اد دقیقاًD": ...

بیشتر این حسودی‌ها اینطوری بوده که مثلاً: "اوه این نوشته چه باحاله! ای کاش منم می‌تونستم همچین چیزی بنویسم."

و این که، قدیم‌ترها به اون‌هایی که می‌تونستن قالب درست کنن یه حسادت ریزی می‌ورزیدم XD.

۱۷. تا حالا از وبلاگی متنفر بودین؟ بنویسید.

آره خب.

البته دقیق‌تر بخوام بگم، این تنفر از "نویسنده"ی وبلاگ بوده. یه چندتایی هستن.

۱۸. تا حالا وبلاگی شما را به وجد آورده؟

البته!

خیلی‌ها!

۱۹ . چند‌تا از وبلاگ‌هایی که خیلی دوست داشتید رو به ما معرفی کنید.

من همیشه تو نام بردن افتضاحمTT این کار مثل یه شکنجه می‌مونه! TT...

1- I Purple You - یومیکو (که البته یه مدت به خاطر درس و کنکور و چیزهای دیگه فعالیت نمی‌کنه، و جدی، من قبل از این که اونقدر با یومیکو صمیمی بشم، همیشه نوشته‌هاشو تحسین می‌کردم و به نظرم خیلی قشنگ بودنTT)

2- Magical Church - میتسوری

3- کتابخانه‌ی اسرار - سینیور

4- کلام فضا - آرتمیس

5- Silhouette - هلن پراسپرو

6- A glimpse of life - نوبادی

7- Mad Girl's love song - ویلی ونکا

8- تماشاگر - سولویگ

9- I overthink overthinking - وهکاو

10- Soul Filter - آلا

 

پی‌نوشت: گفته بود حداکثر 8تا، ولی خب... حیح. TT

۲۰. یه سوال خودتون از خودتون بپرسید که فکر می‌کنید توی این لیست خالیه و پاسخ بدین.

راستش... چیزی به ذهنم نمی‌رسهD":

۲۱. یه سوال از سوال شماره ۲۰ بقیه شرکت کنندگان پیدا کنید و پاسخ بدید.

همممم... چیز خاصی نبود که بخوام جواب بدم.

۲۲. احساس خوشحالی در کل در دنیای وبلاگ‌ها می‌کنید؟ بیشتر توضیح بدید.

اگه احساس خوشحالی نمی‌کردم قطعاً تا حالا ترکش کرده بودم. توضیح بیشتری هم نداره... من از اینجا بودن و نوشتن و خوندن لذت می‌برم همین. 

۲۳. جمله آخر.

"دنیا درحال تغییر است؛ ما نابود می‌کنیم، اما می‌توانیم دوباره بسازیم."

۲۴. کلمه آخر.

عروس دریایی

 

 

خب این چالش رو تو وب آیسا دیدم، از اینجا شروع شده^-^

از شما هم دعوت می‌کنم بنویسین-.-