یه وقت‌هایی خیلی از دست مامان و بابام کفری می‌شم.

از این که چرا منو به وجود آوردن، از این که چرا کاری کردن که به این دنیا بیام، چرا باعث شدن زندگی کنم. می‌تونستم هیچوقت متولد نشم و اینجوری احتمالا خودشونم دردسرهای کمتری داشتن.

مامانم بعضی وقتا می‌گه تقصیر خودته. و من بعدش به این فکر می‌کنم که به هرحال به این که توی این دنیا وجود داشته باشم و یه چند سالی زندگی کنم محکوم بودم. پس همون بهتر که مامانم منو به دنیا آورد. چون اگر هیچوقت نمی‌خواستن بچه‌دار بشن، ممکن بود به جاش توی خانواده‌ی دیگه‌ای متولد شم. نه، قطعا همینطور می‌شد. و اگه اونا آدم‌های بدی بودن چی؟